با یزید بسطامی را یکی گفت: دل صافی کن تا با تو سخنی سر به مهر گویم.بایزید گفت: سی سال است از پروردگار دل صافی می خواهم و هنوز نیافته ام, به یک ساعت از برای تو دل صافی از کجا آرم؟