پيام دوستان
+
چرخ گردون
چه بخندد
چه نخندد
تو بخند
مشکلي
گر تو را
راه ببندد ،
تو بخند
غصه ها ،
فاني و باقي ،
همه زنجير به هم
گر دلت از ستم و غصه برنجد ،
تو بخند
sobhan
103/1/7
سبحان.
س ب ح ا ن
سبحان.
http://www.labkhandezendegi.com/uploads/microblog/2015/12/51/5672a4b5acdd92ko.jpg
sobhan
{a h=40kn}كيوان گيتي نژاد و{/a} سلام داداش.. ارادتــ.. قلمت سبز.. دلت شاده شاد @};-
كيوان گيتي نژاد و
ممنون پراميد از غم و چاه اش کور کردن مقنن هم اول مي گه بايد دستگاه بزارن اگر لوله باشه زمين رو بکنن و لوله رو کور و با سيمان پرش کن آن و از رو بکشن من ام گفتم اون اولش بايد مي کردن که حالا شب عيدي کند و کاري شئون نداره خودمون و بزنيم به کوچه علي چپ هم باز کاري پيش نميره پذيرش حقيقت گاهي آخرين مولفه ايست که چاره کاره چه بخواي چه نخواي شه
+
هيچيم و هيچکس نخرد هيچ را به هيچ...
اي روزگار ، درگذر از چون و چند ما...
.
.
.
طالب آملي
* راوندي *
103/1/6
روزگار با قيمت گذاري ارزش فردي را تعيين نمي کند هيچ بودن دليل پوچ شدن نيست آدم بايد از من خالي شود در منيت يار عيان و پيدا شود تا از من خود خالي نشوي چگونه با من او مبتلاي يافتن خويش شوي مردم نامي شدم و بار ديگر مي ميرم و آنجاست که هر چه خواهد او
{a h=u4e46d74210332323}sobhan{/a} درود بر کاربر قديمي سبحان . شما را کسي فراموش نميکند چون با يک کلمه دل خوش موجبات دلسردي کاربران را فراهم کرديد و هيچ ايده تازه اي هم از خود بروز نداديد تا بفهميم چگونه ميشود الکي خوش نبود . خود من يکي از همانهايي هستم که مطرح کرديد دارد دست و پا مي زند اما هيچوقت دليل آنرا متوجه نخواهيد شد . حالا هم که لب به سخن گشوديد
{a h=u4e46d74210332323}sobhan{/a} بسيار دير شده و خودتان ميبينيد که مثل سابق نيست اما خود من احتياج به حضور هيچکسي ندارم و اگر هم پستي در اين باب گذاشته ام فقط بخاطر همان چند نفري بود که حضور دارند . بنظرم دست از آن وبلاگ و کاربري قبلي بردار و با همين که آمدي بيا ببين اينجا چه امکاناتي دارد که از آن بي خبري :)
+
اين همه "دوستت دارم"
را ..
براي کدامين روز مبادا کنار گذاشته اي؟!..
س ب ح ا ن
2-دست خط
103/1/5
http://www.hammihan.com/users/users2015/status/original/HamMihan-201518311616229026911456323304.6482.png
روز مبادا کجا بود اين بيچاره مجنون به روي کدوم ماسه ساحلي و بر روي کدامين موج دريا بود که گفت پاک نشو پاک نکن که تو از نبود واژه دوست دارم گله مي کني؟مگر خودت نگفتي گوش کن؟گوش کن؟با زبان بسته با تو سخن مي گويم....هرچي فحش خوار و مادر را با اشاره و زبان ميخي ب. سنگوارهها قبرستان توهمات اين مجنون نصيب اش ....پاسخ ام ده ؟که نگاهي....
+
اي رفته ز دل!
راست بگو ..بهر چه امشب
با خـــ ـاطــره هــ ـا آمــده اي بـاز بـه سـويـم؟!..
.
sobhan
103/1/3
کار کنه يک آدم تنها وقتيم بينه چند نفر بهش سلام مي کنند خودش گم مي کنه شروع به آشوب مي کنه آدم خوب و با انصاف هم ذوق اش و کور نمي کنه بهش چهارتا قربونت برم و تو چه ماهي و زمان نداري و تو چه چه غاز و عطر خاله سوسکه عصر مايي و عموزنجير باف رو تو عمومي و اينا اونم با اش ه خرکياش باعث ميشه در آخر بگي دهن ات و ببند نکبت با او بيريج دندونهاي الا بهت مي گم يک ماست چند من اش خواب مياره و همين سخت بود؟
اي تاير قدسي عيد آمد و من همچنان ايستاده ام بر روي دوپاي خويش بي اميد نيستم از بحر ذره اي اميد به زندگي ولي خوش بيني زياد هم جنونم را سرکش مي کند و صبرم را بي تاب مي کند حالم را خراب که هست به ويرانه اي خالي از نفسي و جانپناه ديگر کاملا خرابش مي کند اميدي نيست اما دل از خدا نکنم و بر آسمانش دست دعا بگردانم و يقين دارم آن شمس الشموس زيبايم همين الان عيدي را به راز دلم آغشته و به دستم داده
+
حتي اگر
يــک قــدم
مـانـده باشد تـا "بـهـشـت"
*
*
*تـ..ــو*
صـدايم کـُـني
*
*
بــرميـگردم
.
sobhan
103/1/3
و بازنده اند پس تا دير نشده بخوان حيدريم حيدري در پي حيدر است لافتي الا علي لاسيف الا ذوالفقار شايد لايق شوي در حضور در زمان مقرر پشت علم صاحب علمدار صحراي احمر که خود داني و درک خ آهي کرد علم و صاحب علم را به وقت مقرر پس بشتاب به هر وسيله و مرتبطي تا نماني جاي در صف آن اوليا الله و اولادي که صاحبان شرف و نام و خلقت تواند سخت است بيانش. ولس چه نخواهي و بخواهي آزاده اللهي برآن است
برگرد تو را قسم به ليلي شيرينم دستم بگير يوسفم از چاه برون شد و من در قوم خرد همچنان دردمندم رهايم نکن خدا قسمت مي دهم به همه داشته هايت يا امام رضا سوگند به پيمان و عهدي که ميان من و تو دلدار دلکش من است قسم ميدهم هرچه حال خراب من است افزون و بي اندازه بيمقدار و بدون ساحلي همچنان گم در مه آلود زندگي غرق ام ولي همه اش به جاي تبسم معشوق و دلدار اهل بيت اش نما
+
به من خُرده نگير
*
*
دست ِ خـودم نيـسـتـ
*
*
مـن فـقط بـلـدم عــاشـقت بـاشـم..
س ب ح ا ن
sobhan
103/1/3
عاشقي درد است اما دردي که از نقل و نبات شيرين تر است و براي قند خون هم ضرر ندارد ولي زياد بخوري بايد تاوان زياد خوردن ات را طوري پس دهي که شيره نبات خونت را با يک لوله پليکا در جان شيرين زندگي پس زني و حرف زياد هن نزني و در واقع خودم و مي گم خفه خون بگيرم و ساکت از کوچه ليلي گذرم بابت اينهمه بازي با موج دريا و ساحل ديوانه خانه مهمان عيدي نشوم
+
از سحر عِطر دل انگيز "تــ..ــو" پيچيدهـ به شــهر
*
*
بــاز ديشب چـه کسي" خــواب ِ تــ..ــو "را ديــدهـ بــه شـَـهر..
*
*
sobhan
103/1/3
+
باز دي مــاهـَـ ست و چــ ـاي..
*
*
با "تـــ..ــو" مي چسبد فقط..
.
sobhan
103/1/3
9 دي منظور بود پيوند خورشيد لبهاي خشکيده يک مجنون خيره به نور رخسار ليلي زبانش را لال و چشمانش را جز به ليلي و اشعه مدهوش گرش کور و گنگ و بي حرکت و مستي خموش از يک متوهم بداقبالي و بي ارزش و مفت گران براي کي ديگر فرق مي کند عاقبت اين بي مقدار ديوانه که جز نه نه اش کي مي خواد اون بدحيبت را که ديوانه خانه ام آخرش اون را م
همه را دعوت به عيدي بي نظيري مي کنم و آن هديه آن يوم الله افسانه اي بود که عشق از کالبد درون به سوي خورشيد در دل باغبون در جوار کنايه و آنچه آيد به سراغم ديگر گذشت عيد نمود خود را عيان عاقبت تيره و تار در پيش رويم اما من ايستاده ام بازي که پايان ندارد آخرش همان نيستي جهان است پس فرار کردن از عاقبت بي غيرتي و شکستي ست که خداوند به هيچ حيدري تحصيل ندارد من ايستاده ام و نوش جان چاي خوش جوش خوش بيانت
+
هو المحبوب..
خواستم از دلم بگويم..
نشد..!!
من عاشقي هستم که به معشوق
فقط نظاره مي کنم...!
.
.
.
من.تو.خدا
sobhan
103/1/3
اللهي شهرياري بر اين قسمت لاهوتي عند الاقتضا منم شهيد ميشم اگر خدا بخواد همين الان شهيدم و توهم با من رفيق است و الان شهادتم مبارک ام باد که حال. و فردا راحت بروم به سوي بابا و خانداني که رسانيدند و تنهام گذاشتند آري سخت است شهيد باشي غريب باشي هم سفره خاک دشمن شوي يادي ام از تو نشود جز صاحب کرم از جاني خدايت کيوان مبارک ات
+
صداي نازک اين گل مرا مي اندازد
به ياد غنچه.بي رنگ و بوي پرپر خويش
#دلم_گرفته از اين لحظه هاي سرگردان
کنار خواهش سنگ مزار دلبر خويش
*
به ياد همدم تنهائيم که تنهايم
گذاشت ... کاش از اين راه باز برگردد
*
#ارجمند
#لنگرودي
#زين_العابدين_آذرارجمند
sobhan
103/1/3
آيا رسد پايان اين ايام رخوت و نا اميدي آيا همه پوچ بود و از پي آزار دل شد 15 سال پرسه در برزخ ماهوت آيا به پايان ميرسد اين نم نم بلا و تزوير و دروغ آيا آشيانه بر باد رفت آنجا که خيال راحت شد از نبود فايده اي از پي باور خوش صداي بت دلهره ايام کجا رفت که امروز هيچ و پوچ است اما بهتر از آن است که سقوط هوشياري آيد سراغت در تاريکي و ظلم ات راحت تر مي دهي جان تا کنار بت خندان دلبر خويش
+
به نام خدا
*
پيکي که سوار رخش باد است گل است
شاهي که تمام عمر شاد است گل است
پائيز! ز تيغ خود مترسان ما را
چيزي که در اين باغ زياد است گل است!
*
#لنگرودي
#ارجمند
sobhan
103/1/3
+
به نام خدا
*
ما هم به #عشق_روي تو رفتيم و آمديم
اي جان ما فداي تو و غبطه خوردنت
*
#لنگرودي
sobhan
103/1/3
غبطه تو از سر ليلي است و مجنون شدي و زيبا بودي ثمره شجره طيبه اهل بيت اولويت ات شدي منم غبطه مي خورم که عاشق شدم بنده کوه ال ابايت شدم بنده بودم گداي خشت خام اهل و ديارت شدم بنده عشق ام و گداي کوي حيدرم خادم آسمان رضايم و غبطه حيدر را از زيني و مظلوميت روقيه مي کشم شايد روزي کنج خرابه به خواهرم بپيوندم و فداي کوه ثمره شجره اهل بيت شوم لبيک يا حيدرکرار و حيدر حي و ثاني
+
[تلگرام]
«هوالمحبوب»
دل تنگ!!
مگر دل هم اندازه دارد که گاهي بزرگ و کوچک ميشود؟
اصلا واحد اندازه گيري دل چيست؟!
به گمان من «توجه » واحد اوست..
دل ؛ دلش توجه مي خواهد..
دوست داشتن..
اگر به دل توجه کني بزرگ ميشود همچو دريا
و اگر ناديده بگيري ميشود اندازه ي ُتُنگ..!
و شايد از تنگ ماهي هم کوچکتر
اينقدر کوچک که جان همه ي ماهي ها را ميگيرد
و خودش زين غصه تاب بر نمياورد
وبغض گلوگاه را چنگ مي زند ..
راه تنفس را مي بندد و تلظي ميکند..
در حالي که چشمانمش به اندک قطره ي داخل تُنگ خيره مانده
تا
قطره جاني شود بر جانِ بي جانش.....
#دلتنگي
#من_تو_خدا
#ف_ميرزائي
my writings
103/1/2
يبا بود اما جواب من نبود آنجا که شهادتم را پيش از امروز به خود تبريک گفتم چاره اي نيست با توهم سازيم بايد ولي اينجا همه با من غريبه هستند و کيوان چه مي گويي؟سکوت کن ديگر کسي هم سويت نخواهد شد هرچند نمي دانستم تو از اول وجودي نداشتي نداري نخواهي داشت پس هرچه دل تنگ ات نشست همانجا بيتوته کن دهان را به قمزه نگشايد و خفه خون بگير و بيش از اين خراباتي نشو مجنون
+
با کدام تکنولوژي ارتباط گرفتيد با معبودم..
که اين چنين پرواز کرديد؟!
آن تکنولوژي را خواهانم....!
.
.
.من.تو.خدا
my writings
103/1/2
دل به تو دادم جواب ندادي دل از دنيا کندم شهادتم ندادي بار دگر به سويت ميشتابد ياران مددي ؟اشک از گونه جاري ميشود که کيوان چرا اينقدر بي قراري ؟حالا تو بگو اگر امروز قرار شهادت بود و هنوز نفس مي کشي و عذاب مي کشدي؟رفيق کجاي کاري؟خوشا به شهدايي که رفتند و عزيز گشتند و تمناي دلدار از معرفت رل به حکمت پاسخ اش دادند و من هنوز در نيمه راه باز مانده ام
4 فرد دیگر
44 فرد دیگر