سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و در پى جنازه‏اى مى‏رفت ، شنید مردى مى‏خندد فرمود : ] گویا مرگ را در دنیا بر جز ما نوشته‏اند ، و گویا حق را در آن بر عهده جز ما هشته‏اند ، و گویى آنچه از مردگان مى‏بینیم مسافرانند که به زودى نزد ما باز مى‏آیند ، و آنان را در گورهاشان جاى مى‏دهیم و میراثشان را مى‏خوریم ، پندارى ما از پس آنان جاودان به سر مى‏بریم . سپس پند هر پند و پند دهنده را فراموش مى‏کنیم و نشانه قهر بلا و آفت مى‏شویم . [نهج البلاغه]

در زندگی ... ،
آدمهایی هستند که سهمیه مان را برمیدارند و میخورند ،
و آنچه میماند برایمان اندکی ست ،
این آدمها طلا هستند و بالاتر از آن !
پدر را میگویم و مادر را ،
وقتی غم و غصه هایمان را میخورند ...
و با دعا و راهنمایی هایشان ،
غم و غصه ای برای خوردن برایمان باقی نمی گذارند...
آری،
بعد از دست دادنشان است که حجم عظیم غمها در سفره زندگی ،
خود را نمایان ،
و چشمانمان را بارانی بارانی بارانی می سازد ...